پسرک ریاضی دان...بدبخت...بیچاره...!

پسرک با خستگی تمام وقتی از سالن میاد میگیره میخوابه...

به مادرش مثه همیشه میگه ساعت ۶:۱۵ منو بیدار کن اما بازم زودتر از ساعت ۶:۳۰ از تخت پایین نمیاد...

ایکی ثانیه حاضر میشه و میزنه بیرون از خونه و هفته ی سختی رو آغاز میکنه!

میرسه مدرسه و توی اولین زنگ امتحان...

با افتخار تمام میزنه تو گوش شیمی و این امتحان رو خوب میده!


زنگ ها رو هم که تقسیم کردن یعنی آمار نپریده!

به سختی خودش رو با شرایط وفق میده و حاضر میشه که این کلاس آمار رو تحمل کنه!

سر کلاس سر یه موضوعی میخنده...

معلم:چیزی شده؟!مسئله ی خنده داریه؟!اگه چیزی هست بگید همه با هم بخندیم یا اگه قیافه من خنده داره بگید با هم بخندیم!!!

....


این زنگ میگذره و زنگ بعد دینی...

میوفته تو دهنش این آهنگ...

دسته جمعی شروع به خنودن آهنگ میکنن...

دریددددی دی دی دی ددددد...دریددددی دی دی دی ددددد

دوست اسگل پسرک:این آهنگ مال کیه؟؟

اسگل مال سیاوش قمیشیه دیگه!

فرشته

ـنه راستشو بگو...

خب اسگل آهنگ فرشته ی سیاوش قمیشی دیگه!

ـ نه ...بعد از مدت ها فهمید که آهنگ یه عاشق ابیه!

و دوست اسگل همچنان به شروور خوندن های خود ادامه میدهد!!

بیا عشقم....بیا پیسم....بیا......


زنگ بعد زبان...

معلم تریپ جدی بر داشته میخواد جدی صحبت کنه...

معلم:

.

.

دبیر به دبیر...آقا را داره!!!!

معلم:کی بود؟!

هادی:آقا بریم بیرون دیگه؟؟!

اینا رو هم بیخیال مدرسه تموم شد اما هنوز واسه ما تموم نشده...

مثه روز های گذشته میرن کتابخونه برای گذران وقت...

چه بارونیه..یونولیت ها تو هوا به پرواز در میان و کارگر های ساختمون روبرویی مدرسه رو هم کم مونده بود مثه یونولیت ها باد ببره که میان پایین و بیخیال کار کردن میشن!


بعد از گذروندن وقت همراه امیرحسین و فرید حسنی ویه بچه کلاس اولی تو کتابخونه میزنن بیرون از مدرسه و به سوی آزادگان حرکت میکنن!!

.

.

.

.

.

.

.

(نقطه بالایی ها خصوصی بود)

در آخر هم پسرک در ساعت ۷ به خونه میرسه!

فرداش امتحان ریاضی داره!

ریاضی!

یکی عمم ریاضی بلده یکی من به اضافه هادی و محمدرضا!(مخصوصا اون اتحاد های مثلثات رو)

پسرک باید ریاضی بخونه که اومده داره پست مینویسه!


اینو بیخال همگی دسته جمعی...

دریددددی دی دی دی ددددد 


خودتونم چرت و پرت مینویسید!

گیج و ویج توی دایره

میچرخم مثه پرگار

دستامو سفت بگیر چون الان لب پرتگام!!!

انتظار

سلام... 

 

نمیدونم چی بگم! 

هیچ چیز بد تر از انتظار نیس 

اونم انتظار برای مهمونی که تو عید میاد!  

میرن به همه جا سر میزنن اما...

 یه هفتس از کار و زندگی انداخته ما رو این انتظار... 

تموم نمیشه این عید چرا؟؟!! 

 . 

 . 

 . 

عید امسال بهتر از سال قبل بود ولیییییییییییی...

دوباره اومدم!

سلام...

آه خدای من...آه...آه 

درست میبینم؟! 

اینجا همون بلاگ اسکایه؟!

دوباره با هزار زحمت اومدم!

نمیدونم چی شده ولی موزیلام به فنا رفته(فنا رفتن مودبانه ی....) 

با u10.01 اومدم!

مهم ترین چیزی که میخواستم بگم ولی نمیشد تبریک سال نوئه!!!

 

یا مقلب القلوب و....(اینو بیخیال) 

سال نو مبارک!  

ایشالله سال خوبی داشته باشید و 

به هرچی میخواید برسید و 

از همه مهم تر اینکه بیشتر به اینجا سر بزنید!  

 

 

معتاد شدم رفته...فیس بوک!جایه خوبی برای گذروندن وقت تو تعطیلاته! 

جونم فیلمای سینمایی روز:دی  

جونم عیدی!  

u1001 خیلی عذابه...اونم با دیال آپ!