در قرنطینه

ساعت 5:43 صبح، پنجم فروردین. نمیدونم چرا انقدر پیگیر رفتم قدیمی ترین ایمیلم رو بازیابی کردم تا بتونم وارد اینجا بشم. شاید نیاز به امید دارم، امید برای تحمل این وضع کسشر. و این که یادم بیاد همیشه وضعیت اینجوری نبوده. یه زمانی بود که هر روز کلی از ته دل می خندیدیم، دغدغه هامون در حد کیرمون بود و لازم نبود هر لحظه به فروپاشی تمدن انسانی فکر کنیم! میدونم که اینو احتمالا هیچ کس نمیخونه ولی اگه داری میخونی تو دیگه چه بیکاری هستی!