دلم تنگ شده واسه...

با رفتن هادی از این وبلاگ البته بصورت قرضی به وبلاگ ممد من تنها شدم و وظیفه دارم تنهایی تا وقتی که دو تا شات گان به دست دیگه بیان این وبلاگ رو بچرخونم...

یه پست به اندازه ی تمام دلتنگی هام...

پرچم سه شات گان به دست بالا بوده,بالا هست و بالا نگه میدارمش تا وقتی که هادی و سینا برگردن...

 



دلم تنگ شده واسه اول مهر...

دلم تنگ شده واسه دیر اومدن هام و وقتی که فرخی ازم کارت میخواست...

دلم تنگ شده واسه قیصری و پدرت رو درمیارم کربلایی گفتناش...

دلم تنگ شده واسه زنگ های ورزش و غر زدن سر سهیل و تکل هاش تو سر بالایی...

دلم تنگ شده واسه اون دکه ی روزنامه فروشی آزادگان...

دلم تنگ شده واسه خاکی تو ایام مدرسه...

دلم تنگ شده واسه شهریار و آدم فروشیش...

دلم تنگ شده واسه زنده ادا در آوردن های سهیل نه توی گوشی...

دلم تنگ شده واسه اون موقع هایی که کلاس میپیچوندیم و انصاری میومد ما چهار تا و چند نفر دیگه رو میاورد تو دفترش و الکی میرفت اسحاقی رو صدا کنه(اون موقع ها اسگل بودیما,کلاس ریاضی رو هم میپیچوندیم)

دلم تنگ شده واسه در آوردن ادای کاکویی توسط امیر و فراز...

دلم تنگ شده واسه نادری و گیر دادن هاش به من و سینا...

دلم تنگ شده واسه دست خط فربد و گرفتن دفترهاش قبل زنگ فیزیک...

دلم تنگ شده واسه علی معینی و  مسخره کردنش از دو کیلومتری و وقتی که بدبخت سرش رو مینداخت پایین...

دلم تنگ شده واسه جون کندنامون برای هوگر و هاپتیکس(!)...

دلم تنگ شده واسه اقتصادی بودن افروز...

دلم تنگ شده واسه اسگل بازیامون سر ضبط دیس مصلح...

دلم تنگ شده واسه دشت بهشت و زمین فوتبال ک.ی.ریش...

دلم تنگ شده واسه دعوا با سپهر شیرازی و رفیقاش مخصوصا سینا...

دلم تنگ شده واسه گا.ییدنتون با آهنگای TM Bax...

دلم تنگ شده واسه همخونی دروبازکن توسط سینا و هادی و اونوقتی که من ورس سیجل رو میخوندم...

دلم تنگ شده واسه مدل موهای اسی...

دلم تنگ شده واسه خماری کبلی...

دلم تنگ شده واسه اونوقتی که افروز با صوت قرآن میخوند...

دلم تنگ شده واسه قیطاس و تدارکتش وقتی سر کلاس میرفت بیرون...

دلم تنگ شده واسه آزمون های مرآت و تقسیم کردن درس ها بین خودمون(با اینکه تقسیم میکردیم ولی بازم از بس کون گشاد بودیم اونم نمیخوندیم)...

دلم تنگ شده واسه تقلب های من و سینا و حرف زدن هادی و محمدرضا سر امتحان...

دلم تنگ شده واسه C.Ronaldo که هادی رو میزش نوشته بود...

دلم تنگ شده واسه میز خودم و سینا که ریده بودم توش...

دلم تنگ شده واسه پیاده رفتنامون تا چهاراه و پله برقیش...

دلم تنگ شده واسه خز بازی های ممد...

دلم تنگ شده واسه ساندویچ خوردنامون توی زنگ تفریح دم اون فواره...

دلم تنگ شده واسه مهر ثمرین و مسئول اسگل و  گه سایت...

دلم تنگ شده واسه زمین پایین...

دلم تنگ شده واسه زنگ تفریح هایی که میرفتیم زمین پایین فوتبال...

دلم تنگ شده واسه ایام آستین و اینجور حرفا...

دلم تنگ شده واسه اون پیرهن عمو پورنگی سجاد...

دلم تنگ شده واسه دربست گرفتن های قیطاس وقتی میخواستیم بریم گیم نت...

دلم تنگ شده واسه اون موقع هایی که مصلح میگفت 70 تا تمرین مبتکران رو بنویسید و ما نمینوشتیم و ....(البته ردیف خودمون)

دلم تنگ شده واسه اون نمره های درخشان ردیف ما توی امتحانایی که گرفته میشد(11 تا  14 توی امتحانای تکمیلی)...

دلم تنگ شده واسه اون موقعی که معلم ها از من و هادی میپرسیدن چه نسبت دارید و یکی از بچه ها میگفت باباهاشون...

دلم تنگ شده واسه همخونی چه روزای سختی رفت و سخت تر اومد...

دلم تنگ شده واسه اون موقع هایی که وبلاگ ها حال میداد...

دلم تنگ شده واسه شاه دزد وزیر سر زنگ هنر تو حیاط...

دلم تنگ شده واسه سوال فیفا بهتره یا PES ؟

دلم تنگ شده واسه مسی گفتن سهیل...

دلم تنگ شده واسه جدول حل کردن سر کلاس ها...

دلم تنگ شده واسه افطاری های چند سال قبل و ماه رمضون های اون سال ها...

دلم تنگ شده واسه سه شات گان به دست...

دلم تنگ شده واسه حس و حالی که یه چند روز قبل و قبل تر داشتم...



1*شاید این جور نوشتن تکراری شده باشه ولی اگه در این جور شرایط باشی به این موضوع زیاد توجه نمیکنی!!!

2*چه گروه بندی تخمی شده جام باشگاههای اروپا!

3*تو این مدتی که هادی نیست باید با پست های تخمی من کنار بیایید!!

4*رفتم یه چند تا عکس پیدا کنم دیدم محمدرضا همه باحالاشون رو تو وبلاگش گذاشته...!

5*با این پست میخواستم بیشتر اتفاق هایی که توی چند سالی که باهم بودیم رو یه دوره کنم واقعا چه دورانی بود!!!(البته بیشتر این دلتنگی ها برای امسال بود و چندتاش برای سال های قبل بود)

6*منظورم از ما 4 تا خودم و سینا و هادی و محمدرضا س!!

7*و این بوده داستان اینجوری واس ما رفته جلو...



بعدا نوشت:یکی از مهمترین دلتنگی هایی که بهش اشاره نکردم دلتنگیم واسه مسجد آزادگانه!!

چه خاطراتی من و سینا و هادی توی اون مسجد داشتیم(شفا گرفتن و قفل و زنجیر...)

نظرات 22 + ارسال نظر
شبنم جمعه 5 شهریور 1389 ساعت 15:34 http://seven-stones.blogsky.com

همه ی دلتنگی هات مال دوران مدرسه و با دوستات بود
کم مونده مدرسه ها باز بشه
دله تنگه توام گشاد میشه !!!

ghasedak جمعه 5 شهریور 1389 ساعت 15:37 http://www.earsplitting-silence.blogsky.com

منم دلم تنگ شده واسه مدرسه ، دوستام ...

باقالی جمعه 5 شهریور 1389 ساعت 15:57

Red beetlE جمعه 5 شهریور 1389 ساعت 17:12 http://fire-fighter.blogsky.com

واقعا روم نمیشه fire-fighter تایپ کردم تو آدرس وبلاگ...
اینجا هم خوشگله ها... تا حالا دقت نکرده بودم...
من واقعا نمیخوام گریه کنم، ولی
عععععععععععععععععععررررررررررررررررررررررر
ععععععععععععععععععررررررررررررررررررررررر
ولی اینکه من رفتم، مزیت هم داشتا... خب این پست خیلی بهتر از پست فقط خود خدا بود... نه؟ اصلا من خواستم راه واسه جوونا باز شه...
ولی جدی میگم این جمله های آخر داشت اشکمو در میاورد...
شاه دزد وزیری که 4تایی بازی میکردیمو آریانو بازی نمیدادیم، بعدش وایمیستاد مارو نگاه میکرد...آخه...
خیلی دلم واسه کلاس هنر تنگ شده...
همخونی من و سینا که حرف نداره... تازه فقط زدبازی نیست که، آهنگ یاس یادت رفته؟
ععععععععععععرررررررررررررررررررررررر
ععععععععععععععععرررررررررررررررررررررررر...
این صدای گریه منه به هر گوشه رسید... فعلا که دنیا گرگه و من خرگوش سفید...

خودم هم از اون پست اصلا خوشم نیومد ولی با این پست خیلی حال کردم چون تموم خاطراتمون رو باز دوره کردم...
منم وقتی داشتم به اون چند تا جمله ی آخر فکر میکردم که بنویسمش اشکم داشت در میومد خداوکیلی
هادیه RedbeetlE برگرد به وبت!!!
شاعر TM میگه: نه گریه نکن , اشکاتو پاک کن یه روز برمیگردی به خونمون
تتوی رو طنم میگه سه شات گانیم...

بهاره جمعه 5 شهریور 1389 ساعت 17:51 http://www.pashe-koori.blogsky.com

دلم تنگه واسه اینکه برای یه بار هم شده یه پست کوتاه بذاری.
چه کارایی می کردید تو این 4 سال...
من که آلزایمر دارم...

محمدرضا جمعه 5 شهریور 1389 ساعت 20:01 http://fire-fighter.blogsky.com

دلم تنگ شده برا تیکه های با نمک عرب!!
برا زنگ ورزشا که هر چی عقده داشتم سر آریان بیچاره خالی میکردم...
دلم برا خودمم خیلی تنگ شده...برا اون موقع های خودم...الان یه چند وقته خودم حالم از خودم به هم میخوره

Ary@n جمعه 5 شهریور 1389 ساعت 21:08 http://www.endless-way.blogsky.com

جواد به خدا اگه از اول میدونستم از من ننوشتی عمرا نمیخوندم...
بابا بخدا من سر تا ژام سوژست تو مدرسه! چرا ننوشتی؟؟؟!!!!
منم نمیخوام گریه کنم ولی...
ععععععععععععععععععععرررررررررررررررررررر
عععععععععععععععععععععرررررررررررررررررر

راستی رفتن هادی واسه تو خیلی خوبه!!!!
ملت میومدن پست های خوب هادی رو میدیدن بعد تو پست مینوشتی حالشون به هم میخورد. ولی الان خوبه دیگه. تنهایی بعد ما هم به مزخرفاتت عادت میکنیم!!!!!!

اگه دقت کرده باشی یه جاهایی گفتم ردیفمون و یه جاهایی هم جمع بستم,منظورم از اون جمع بستن ها تو و سجاد و...بوده دیگه!!!

سجاد جمعه 5 شهریور 1389 ساعت 23:13 http://never4ever.blogsky.com

جواد به جان خودم خیلی دلم گرفته بود ابن پیم که خوندم...
من میخوام گریه کنم ولی ...
عععععععععععععععععررررررررررررررررر....
عععععععععععععععععععععررررررررررررررررر...
واسه مدرسه و همه چیش دلم تنگ شده...
فردا میرم ثبت نام!!!

سجاد جمعه 5 شهریور 1389 ساعت 23:14 http://never4ever.blogsky.com

ابن پیم که خوندم = این هم که خوندم!

SNIPeR شنبه 6 شهریور 1389 ساعت 03:22 http://firetux.blogsky.com/

آره ، کوتاهه ؟ به کی.رم که کوتاهه ، میخوام تموم شه اصن ، تابستونه 89 ...

من بیشتر دلم تنگ شده واسه :
اون موقع هایی که وبلاگ ها حال میداد...

و در پایان :
ععععععععععععععععععععععععععر

خب واسه چی همه عر عر میکنید؟
یکی هم بع بع کنه بیشتر حال میده...

Quit girl شنبه 6 شهریور 1389 ساعت 13:16 http://stopazad.blogfa.com

خوبه!
ترکوندید!
اصلا اگه ازین کارام نکنیمکه دیگه مدرسه میشه آسایشگاهه روانی!

Ar!eF شنبه 6 شهریور 1389 ساعت 14:30 http://mokhless.blogsky.com

اگه الآن دلت تنگ شده ۲ سال دیگه که کلا از هم جدا بشیم چی می خوای بگی ...
این داستان ماست نگو تموم می شه ...
مگه نگفتی بیام کمک Pass وبت رو بده دیگه !

علیرضا شنبه 6 شهریور 1389 ساعت 14:38 http://www.akgeo.blogfa.com

واسه هوگر سال دیگه طرح دادم باقلوا از هاپتیکسم خفن تره ها!فقط یه LCD می خوایم
یادش بخیر نامرد!
تیم امسالمونم مسه پارساله؟(زنگ ورزشا)
من اپم.....................................................

Ar!eF شنبه 6 شهریور 1389 ساعت 15:24 http://mokhless.blogsky.com

آپم ..........................

Red beetlE یکشنبه 7 شهریور 1389 ساعت 10:48 http://fire-fighter.blogsky.com

چی؟ نکنه میخوای رؤوفو بیاری تو وب؟
نکنی اینکارارو...

سجاد یکشنبه 7 شهریور 1389 ساعت 13:49 http://never4ever.blogsky.com

خوب بعععععععععععع...
باز هم بعععععععععععععععع...
فقط به هاطر تو! سفارشی بود!!!
آپم...

دمت گرم بابایی به خاطر این صدا های سفارشی...

Quit girl یکشنبه 7 شهریور 1389 ساعت 16:08 http://stopazad.blogfa.com

آپم

صدف یکشنبه 7 شهریور 1389 ساعت 18:33 http://http:/panjereha.blogfa.com

دلم سوخت!
ما هم خیلی سوژه بودیم
البته گروه ما یعنی من و سارا و گاهی نیلو پگاه اینا
بقیه معمولا واسه خودشون کرم میریختن
یادش بخیر
چقد از کلاس اخراج شدیم من و سارا
چقد گلابو مسخره کردم
چقد کلاس دینی رو به گند کشیدم
چقد...
میشه منم گریه کنم؟؟

فقط اگه عینه اون یکی بچه ها ععععععر عععععری گریه نکنی اشکال نداره...

صدف یکشنبه 7 شهریور 1389 ساعت 18:33 http://http:/panjereha.blogfa.com

شبنم دوشنبه 8 شهریور 1389 ساعت 14:28 http://seven-stones.blogsky.com

آپـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

صدف دوشنبه 8 شهریور 1389 ساعت 16:15 http://http:/panjereha.blogfa.com

سر بزن دیگه!

ghasedak دوشنبه 8 شهریور 1389 ساعت 18:06 http://www.earsplitting-silence.blogsky.com

آپیدم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد