دلم تنگ شده واسه...

با رفتن هادی از این وبلاگ البته بصورت قرضی به وبلاگ ممد من تنها شدم و وظیفه دارم تنهایی تا وقتی که دو تا شات گان به دست دیگه بیان این وبلاگ رو بچرخونم...

یه پست به اندازه ی تمام دلتنگی هام...

پرچم سه شات گان به دست بالا بوده,بالا هست و بالا نگه میدارمش تا وقتی که هادی و سینا برگردن...

ادامه مطلب ...

بی طول سلام (یعنی همون با عرض سلام!)

میخوام بگم باعث افتخار منه که بعنوان مدیر و یه جنگاور تو این جنگستان در کنار جنگاوران دیگر بجنگم و تا اینجا هم جنگیدم و خداوکیلی دیگه کمر واسم نمونده! ولی اینجا با اینکه immortal هست بازم سوت و کوره! نمیدونم اونایی که وب تکی دارن چی میکشن؟ شماهارو نمیدونم ولی واسه من که هست... یه جورایی می طلبه که marshal بیاد؛ ولی مثل اینکه قبض تلفنشون رفته بالا 250! پس منم تصمیم گرفتم این لباس جنگو از تنم در بیارم و شاتگانمو بذارم تو شلوارم و از این به بعد دیگه شاتگان بدست نیستم...! تا وقتی که دوباره marshal بیاد و شاید (شاید) اون موقع منم برگشتم و دوباره شدیم سه شاتگان بدست! حالا immortal تنهاس... امیدوارم چرخ این وبلاگو تا وقتی که برگردم بچرخونه... تا اینجا هم اگه پستام خوب نبوده، خیلی بد هم نبوده...یا شاید هم بد بوده و من اشتباه میکنم، مهم اینه که یه کم خندیدیم... همه اینارو گفتم که آره من دارم میرم... ولی بهونه بود که یه چی دیگه رو اعلام کنم؛ اون هم اینکه کجا میرم؟ نکنه فکر کردید میرم و پشت سرم رو هم نگاه نمیکنم؟ نه خیر... این خبرا نیست! من از این به بعد تصمیم گرفتم که یه شیلنگ بردارم و برم جیگرهای آتیش گرفته و داغ دل اون سوسکهای قرمز مادری رو خاموش کنم که روزانه بچه هاشونو زیر دمپایی/کفش/کتانی/دست و پای برهنه و...از دست میدن.

پس من همینجا اعلام میکنم: من هادی ملقب به RedbeetlE و ناجی سوسکان قرمز در سلامت عقلی کامل(!) از شاتگان بدستان به شیلنگ بدستان یا همون FIRE-FIGHTERS ترانسفر میشوم!

آره من رفتم پیش داداشم... آخه من واسه یه نسل دیگه م، ددی و ددی بزرگ منو درک نمیکنن!

*این پایین اسم من تو جنگاوران میمونه چون مالکم و نمیشه پاکش کرد ولی از این به بعد تا یه مدتی یا واسه همیشه هیچ فعالیتی تو این وب بعنوان مدیر ندارم.

*در آخر با اینکه این وبو دو ماه نمیشه که بنا کردیم، ولی خیلی دوسش دارم...بالاخره اولین وبلاگمه دیگه...ولی 

 

    عاقبت جدا شدن دستای ما               گم شدیم تو غربت غریبه ها 

آخر اون همه لبخند و سرود               چشم پر حسادت زمونه بود...

یا خود خدا...

مطمئنا بیشتر تون سریال های ماه رمضون رو میبینید و شاید هم بهترینشون هم سریال ملکوت باشه...(یه نظر شخصیه ها)

یه نکته ی مهمی هم که باعث بهتر شدن این سریال شده اتفاق های اون دنیا و شرایط انسان ها پس از مرگشونه...

اما اگه اتفاق های توی این سریال درست باشه که دیگه خدا چرا اجازه ی زندگی کردن به ما داده و مستقیم میفرستادمون جهنم که سنگین تر بود...اگه برای کسی یه شرایطی شبیه به شرایط حاجی پیش بیاد و...

شاید برای بعضی از آدم ها اصلا این امکان وجود نداشته باشه که به کسی کمک کنه...اونوقت تکلیف این افراد چیه که توی این دوره تعدادشون کم هم نیست...!

نکته ی دیگه ای که توی این سریال نشون داده اینه که اصلا هیچ کاری با نماز و روزه و اینجور مسائل نداره و یعنی این جور چیزا هیچ کمکی توی اینجور شرایط به انسان نمیتونه بکنه؟؟

از طرفی هم وقتی که کسی یه کار خیری انجام میده واقعا خودش نمیتونه بگه که صد در صد و فقط و فقط برای رضای خدا این کار رو انجام داده...

مثلا اونوقتی که برای آزادی زندانی ها کل دیه رو حاجی پرداخت کرد,مطمئنا توی اینجور شرایط به هر انسانی یه حس خودنمایی دست میده دیگه ولی به نظر من مهم اون اصل کار که انجام شده...!

خلاصه که اگه این اتفاق ها هم واقعی باشه خب خدا چرا اون موقع توی اون گرونی رفت هفت طبقه بهشت ساخت که با این شرایط آدم های زیادی نمیتونن برن بهشت...

ولی اگه اینجوری باشه که خود خدا آخر و عاقبت هممون رو بخیر کنه و اگه هم که شرایطش اینجوری نباشه و لا اقل یه کم آسونتر باشه که با توجه به صفات خداوند اینجور به نظر میرسه بازم خودش آخر و عاقبتمون رو بخیر کنه...

یه موضوع دیگه هم اینه که سخن ها و حدیث های بسیاری وجود داره که مثلا اگه انسان این کار رو انجام بده بهشت برش واجب میشه یا جهنم بر او حرام میشه,عمل کردن به اینا چه نقشی توی سرنوشت انسان میتونه داشته باشه؟؟

یه کتاب داریم به اسم "فضائل و آثار عجیب اعمال در دنیا و آخرت" از شیخ صدوق که همه ی این سخن ها توش هست,الان دم دست نیست و الا یه چند تاش رو مینوشتم که همگی با هم بریم بهشت!!!

اگه این سخنان درست باشه که کمتر کسی میتونه نره بهشت...

الان یه چند روزی هست که گیج شدم و نمیدونم کدومشون درسته,شما بگید به نظرتون کدومش میتونه درست تر باشه؟؟؟



1*آهنگ "قیصر" داریوش رو برید دانلود کنید خیلی ردیفه!!! (آدرسش رو نذاشتم تا خودت بری بگردی پیدا کنی و به خودت متکی باشی,خب خودت مگه چلاغی, نمیتونی تو گوگل سرچ کنی؟؟؟)

پای روضه ی خودت گریه نکن      وقتی گریه ننگ مردونگیه

دوره ای که عاقلاش زنجیری ن      سوته دل شدن یه دیوونگیه

2*آخه چه خبره سی روز پشت سر هم روزه گرفتن؟بقول هادی همش تقصیره انه(!)

3*دم علی دائی گرم که رید تو هیکل این فدراسیونی ها!!!

4*میخواستم بیشتر بنویسم ولی به دلیل فیش های تلفن دیگه خیلی خلاصه کردم...!

کلاس ملاس و بیخیال... غصه فردا رو بیخیال...

سلام... طبق معمول پستم طولانیه ولی ازتون میخوام همشو بخونید و اگه فعلا حوصله ندارید نخونید تا یه وقت دیگه... و البته به سوال آخرش جواب بدید... 

 

روی مبل خونتون لم دادید و لنگاتونو (چرا سریع میری سراغ قسمت منحرف قضیه؟) انداختید رو میز (عسلی یا...(بابا همونی که جلو پاتونه دیگه)) و دارید 90 نگاه میکنید و پوست تخمه هارو هم میریزید زمین...(البته کمتر دختری هست که همچین کاری بکنه ولی فرض میکنیم که دخترا هم آره)... 

 

مزدک مسابقه SMS رو میخونه: آیا بنظر شما در حالت فعلی حال شما خوبه؟ 1)بلی  2)خیر   3)گزینه1و4   4)گزینه4  ...شما بعد از دو سه دقیقه تفکر و تدبر در راه استعانت از هدایت الهی، گزینه4 رو به 200090 SMS میکنید... 

 

الآن یه هفته گذشته و شما روی مبل خونتون لم دادید و لنگاتونو (ای بابا بازم رفتی سراغ قسمت منحرف قضیه که) انداختید رو عسلی(میز یا...(همونی که هفته قبل جلو پاتون بود دیگه)) و دارید 90 نگاه میکنید و هر دفعه از هر ده تا پف فیلی که تو مشتتونه، شش تاشو میریزید زمین...(البته کمتر دختری هست که همچین کاری بکنه ولی فرض میکنیم که دخترا هم آره)... عادل شماره برنده هارو اعلام میکنه ولی شماره شما بین برنده ها نیست... به خودتون میگید کاش بود... مزدک سوال این هفته رو میخونه: 

به نظر شما با توجه به وضع اقتصادی کشور تا هفته آینده شما حالتون خوب خواهد بود؟ 

1)همه موارد  2)هیچکدام  3)گزینه1و2  4)گزینه3 ... شما این بار فکر نمیکنید و گزینه 8 رو SMS میکنید... 

 

الآن یه هفته گذشته و شما با توجه به وضع اقتصادی کشور مبلاتونو فروختید؛ پس رو زمین دراز کشیدید و لنگاتونو(آفرین به تو که نرفتی سراغ قسمت منحرف قضیه!) دراز کردید و دارید 90 نگاه میکنید و با توجه به همون وضع اقتصادی هیچی هم نمیخورید... عادل اعلام میکنه که کارشناس این هفته محموده... و عادل هم تحت تاثیر محمود قرار گرفته و میگه که این هفته برنده مسابقه از بین sms های غیر قابل قبول انتخاب میشه! و طبق معمول بیش از 60درصد sms ها غیر قابل قبول هستند...

 

عادل- جناب دکتر یک عدد از بین 1 تا 120000 انتخاب کنید؟

محمود- ما داریم نهایت تلاشمون ور میکنیم که کشوری قویتر از افغانستان داشته باشیم...

عادل- خب یه عدد از 120001 تا 350000 انتخاب کنید؟

محمود- نخیر...به هیچ وجه؛ آمریکا واسه ما مثل یه مشت خس و خاشاک میمونه...

عادل- حالا که دوست دارید سیاسی صحبت کنید پس من هم سوال سیاسی میپرسم؛ ازتون میخوام یه کم در رابطه با یک میلیونی که واسه نوزادان در نظر گرفتین و خیلیا معترض به این قضیه شدن، توضیح بدین؟

محمود- اینجا مگه برنامه ورزشی نیست؟ چرا سیاسی حرف میزنی؟ بندازمت بیرون؟ پس دیگه ساکت شو... من رقم 167897534 رو انتخاب میکنم!

عادل- جناب دکتر همچین رقمی نداریم آخه... کل کشور 80 میلیونه!

محمود- رو حرف من حرف میزنی؟ نمی فهمی اینجا هر چی من بگمه؟

 

عادل رقم رو به کامپیوتر میده و کامپیوتر بعد از پنج دقیقه یه پیغام میده " آیا محمود کنار شما نشسته؟" عادل گزینه yes رو میزنه... صدای CPU کامپیوتر میاد که به بقیه اجزا (فن و رم و...)میگه " آره بابا خودشه!"  و بعد صدای عجیب وغریب شبیه به خنده از کیس به گوش میرسه... کامپیوتر پیغام میده " لطفا کمی صبر کنید" و بعد از چند ثانیه شما با کمال تعجب مشاهده میکنید که LCD شماره موبایل شمارو بعنوان برنده نمایش میده...باورتون نمیشه! بعد از 5دقیقه به موبایل شما زنگ میزنن؛ از برنامه 90 تماس گرفتن و میگن شما برنده  یه سفر دو نفره دور دنیا واسه مدت یک ماه شدید و در طول سفر میتونید تو 7 کشور توقف کنید... شما هم تصمیم میگیرید با زن/ همسر/ شوهر/ آقا/ خانم/ بی.اف/ جی.اف/ خواهر/ برادر/ زن عمو!/ شوهر همسایه یا هر کس دیگه ای یا اصلا تنها به این سفر برید...

 

از اینجا به بعد رو باید خودتون بگید که دوست دارید تو کدوم کشورها توقف کنید و حال کنید؟

 

*فقط اگه تو یکی از اون کشورها امامزاده ای بود مارو هم دعا کنید...

*خیلی خوب میشه اگه آدم با یه sms از بین 4تا گزینه، گزینه8 رو انتخاب کنه و سفر دور دنیا برنده شه... بالاخره محمود هم مزیت های خودشو داره...!

طوطی های خوش گذرون

یه روز یه خانمی برای طرح مشکلش به کلیسا رفت.

اون خانم با کشیش ملاقات کرد و براش گفت:من دو طوطی ماده دارم که فوق العاده زیبا هستند.


اما متاسفانه فقط یک جمله بلدند که بگویند:"ما دو تا فاحشه هستیم , میای با هم خوش بگذرونیم؟"

این موضوع واقعا برای من دردسر ساز شده و آبروی مرا به خطر انداخته...

از شما کمک میخواهم,مرا کمک کنید که چگونه آنها را اصلاح کنم...!

کشیش که از حرف های خانم جا خورده بود گفت:

من یک جفت طوطی نر در کلیسا دارم...آنها خیلی خوب حرف میزنند  و اغلب اوقات دعا میخوانندبه شما توصیه میکنم طوطی هایتان را مدتی به من بسپارید,شاید در مجاورت طوطی های من یاد بگیرند کمی هم دعا بخوانند!!!

خانم که از این پیشنهاد خوشحال شده بود با کمال میل پذیرفت..

فردای آنروز خانم با قفس طوطی های خود به کلیسا رفت و مستقیما به اطاق کشیش رفت.کشیش در قفس طوطی هایش را باز کرد و خانم طوطی های خود را داخل قفس قرار داد.

یکی از طوطی های ماده گفت:مادوتا فاحشه هستیم,میای با هم خوش بگذرونیم؟

طوطی های نر نگاهی به یکدیگر انداختند و سپس یکی به دیگری گفت:اون کتاب دعا رو بذار کنار که دعاهامون مستجاب شد!!!

 


1*خدا اینجور طوطی ها رو نصیب هیچکسی نکنه!!!

2*تو این ماه دعا ها زیاده ولی امیدواریم هدف و حاجت این دعاهای مردم اینجوری و ریا کارانه نباشه(بسم الله نور...)

3*این بسم الله نور بالا ماجرا داره و به آخرین جلسه ی کلاس های تابستون بر میگرده...

4*خدا رو صد هزار مرتبه شکر که نوحه و مرثیه ی بسیار زیبای "یاد اماموشهدا" جایگزین "ربنای استاد شجریان" شده!!!

5*دم این دنیا گرم که تا حالاش حال داده(!)