-
تنفس صبح...
دوشنبه 6 دی 1389 12:18
یه حسی میگه این پست رو ننویسم اما نمیشه..! حال ندارمو مثل همیشه دارم چرت و پرت میگم,به هیچ وجه حس و حال امتحانات و سوال های تخمی معلم ها رو ندارم اصلا وقت خوبی نیست دارم یخ میزنم(یه لحظه خودم رو سر جلسه امتحان فرض کردم) میگن بهترین دوران زندگیمونه اما به غیر از خوشی های مدرسه به خدا دیگه چیزی نداریم(نظر شخصیه) ولی...
-
عطر گل محمدی
دوشنبه 29 آذر 1389 18:35
وقتی توی مملکت خودت غریبی جز خفقان و درد از همه چیز بی نصیبی تو آدم نیستی اینجا یه کاریکاتوری تو یه مهره تو دستای یه دیک**توری قسم به اون خدایی که تو میگی هستش اگه هست پس ما پاک شدیم از تو لیستش اگه هست پس چرا خفه خون گرفتی؟! شاید این تیکه ی زمین از یادش رفته نمیدونم شاید این خاک نفرین شده تو بگو چرا زندگی واسه ما...
-
دسته ی ترکی...تزو آذان دی!!!
شنبه 27 آذر 1389 18:15
خیلی دوسش دارم اما بازم... اما بازم مثه سالهای قبل خیلی زود گذشت زود گذشت اما بازم سوژه های زیادی داشت اصلا مگه میشه هیئت ترک ها سوژه نداشته باشه؟! بازم عینه سالهای قبل اعلام کردن که فردا ساعت ۹ جلو حسینیه باشن تا دسته دیگه فوقش تا ساعت ۱۰ حرکت کنه و دیگه دیر نشه... اما باز از مردم کون گشاد (!) به زور تا ساعت ۱۱ یه...
-
شلمچه... تو چی؟!
یکشنبه 14 آذر 1389 20:56
داد میزنم ای جان ای جان دارم میرم شلمچه دارم میرم شلمچه موندم تو دوراهی رفتن یا نرفتن!! با اینکه خیلی دوس دارم برم اما وقتی به اون یه هفته تعطیلی و سوژه های هیئت توی ماه محرم میفتم(تُرک ها بهتر منظورم رو میفهمن) یه ذره که نه خیلی دلسرد میشم(اووووووواه کلمه رو داری هادی) از این هفته متنفرم تو چی؟! من و هادی و سینا سه...
-
خانواده...؟! کلمه ی عجیب و مهمیه!!
دوشنبه 8 آذر 1389 19:18
امروز از داداشم شنیدم هم کلاسیش ترک تحصیل کرده...!(بچه چهارم دبستان) اگه قبلا ها میشنیدم تعجب نمی کردم چون قدیم ها بیشتر مردم این شرایط رو داشتن ولی توی این دوره و زمونه که یاروئی که لیسانس داره نمیدونه چه گهی باید بخوره این جور آدما اگه بزرگ شن میخوان چی کار کنن؟! آخه این بچه پدر مادر نداره؟؟!(پدر مادر این بچه کجان؟)...
-
کادوی تولد...؟!دااااش الکی جو نده بابا...!؟؟!
چهارشنبه 3 آذر 1389 17:43
هر کی منو می بینه می گه چقدر تنبلی تو دسته ی تنبلا به من میگه اولی آخه توی بچه ها زرنگ تر از من کیه نمی دونم دلیل حرفهای اونها چیه تو بازی با رایانه نمره ی من شده بیست اگر چه این بازی ها ورزش واقعی نیست وقتی که توی فوتبال شوت می زنم گل میشه تو جام های جهانی قهرمانم همیشه همیشه اول میشم وقتی که اسب سوارم با سرعت فراوان...
-
سوتی...
شنبه 29 آبان 1389 16:45
با وجود اینکه وبلاگم(هان(!) چیه وبلاگ خودمه دیگه )خیلی سنگین شده ولی... س س س سو سو سو سوت سوت سوت سوتی سوتی سوتی........ دوشنبه میایید عروسی؟!؟ قهوه تلخ8 یه چیزی بهتر از 6 ولی بد تر از 7!! فرید جون خوبه؟! الان این پست به روحیاتم میاد؟! فرید میگه اصلا پست قبلی به روحیاتت و شنگول بازی و سرخوش بودن من نمیومد , بود آیا...
-
زندگیم شده...
شنبه 22 آبان 1389 21:32
زندگیم شده فکر کردن به اینکه این وقتم چجوری میگذره(من که نه درس میخونم نه کار دیگه ای انجام نمیدم پس این وقت چی میشه!؟!) زندگیم شده فکر کردن به بدبختی های فردای مدرسه... زندگیم شده حرکت از خونه تا مدرسه... زندگیم شده گوشی-هدست تو گوش و انتخاب آهنگ... زندگیم شده ک*خل بازی تو مدرسه... زندگیم شده گفتن به ت*** به همه...
-
هندسه//هفته//pmc family//دوشنبه
سهشنبه 18 آبان 1389 16:47
سلام... فکر کنم تا حالا تو پستام سلام نداده بودم؟!؟! هفته ی خوبیه... یعنی تا الانش خوب رفته جلو و هر کاری که خواسته با ما انجام داده و حسابی به گ**ون داده!!! جمعه برای اولین بار,یه بارم که شده برنامه ای که اتفاقات هفته رو پیش گویی میکنه رو تو pmc بطور کامل دیدم!!! توی اونجا گفت که دوشنبه روز خوبی برای متولدان...
-
هههههه...هوهوهو...هاهاها...هی هی هی...
پنجشنبه 13 آبان 1389 18:25
اومده میگه امسال چرا اینقدر سرخوش و اسگل شدی!؟!؟میگم:سرخوش بودم سرم پایین بود...! معلم هندسه اومده میگه امتحان زیاد سخت نیست,10 نمره رو آسون دادم و نمره ی ایده آل هم 15 هست میگم دمش گرم حداقل 10 رو میشیم اما بعد امتحان فهمیدم ۵ هم نمیشیم !!! اومده میگه رئیس مقابله با حوادث غیر متقربه شدم چیزی نمیگم!!! اومده میگه دیروز...
-
سینما...ملک سلیمان؟!؟!
سهشنبه 4 آبان 1389 22:25
امروز در هوای گرم پاییزی که بیشتر به تابستون شبیه بود و اصلا به پاییز نمیخورد طی یه حرکت کاملا فرهنگی و با پیشنهاد یکی از بچه ها تصمیم گرفتیم که بریم سینما...!(دلتون بسوزه,شخصیت های فرهنگی میباشیم ) خب بریم سینما... چه فیلمی رو ببینیم؟!(بیشتر به قصد سنپترزبورگ رفتیم) سجاد:بریم ملک سلیمان رو ببینیم...! -گه خوردی...
-
دوم ریاضی شوخی نیست/هست؟!هان من کجام...
پنجشنبه 29 مهر 1389 18:49
اول پست رو با سخن و پند مفید "دوم ریاضی شوخی نیست از بزرگان شروع میکنیم...!" آره آخرای تابستون بابام میگفت:دوم ریاضی شوخی نیست ولی من اسگل به شوخی ازش میگذشتم و حالا بهش پی بردم اما چه فایده؟! بعد ازاینکه نمره های درخشان رو کسب کرده ایم!!! شیمی دمار از ک..مون در آورده و معلمش هم لالایی گوی خوبی میباشد پدر...
-
توپ تانک .....
جمعه 23 مهر 1389 18:25
دربی ۶۹ هم تموم شد انگار همین ۵ یا ۶ سال پیش دربی ۵۷ بودا(البته اولین بازی که یادمه ۴۹ بود این ۵۷ بخاطر هادیه!!) همینه دیگه پیر شدیم رفت و شعار مناسب این بازی: توپ تانک فشفشه داور ما .............!!!
-
پست ساز گار با شخصیت...
دوشنبه 19 مهر 1389 19:02
روزی زاهدی از کودکی که چراغی در دست داشت پرسید: این روشنایی را از کجا آورده ای؟ کودک چراغ را فوت کرد و آن را خاموش کرد و گفت: تو که شیخ شهری بگو این روشنایی کجا رفت؟ 1* وای یکی بیاد منو از دست این پست ها نجات بده...! 2*ولی این پستا با شخصیت من کاملا سازگاره ها...! 3*محمدرضا کو.نت بسوزه امتحان اینقدر حال داد (با اینکه...
-
یارانه...
دوشنبه 12 مهر 1389 19:34
روزی یکی از مریدان پریشان حال به نزد شیخ آمد و عرض کرد: یا شیخ,خوابی دیدم بس ناگوار... شیخ فرمود:بنال ببینم تعبیرش چه بُود؟ گفت:خواب مردمانی دیدم که از تنشان گوشت همی کندند و گوشت را بر دهانشان همی گذاردند...! رنگ از رخسار شیخ پرید و فرمود: به گمانم زمان پرداخت یارانه ها رسیده است!! 1* 13 مهر روز مرگ فریدون فروغی ,...
-
قصاب خانه دنیا...
پنجشنبه 8 مهر 1389 21:47
در زمان سلطان محمود میکشتند که شیعه است... در زمان شاه سلیمان میکشتند که سنی است... در زمان ناصر الدین شاه میکشتند که بابی است... در زمان محمدعلی شاه میکشتند که مشروطه طلب است... در زمان رضا خان میکشتند که مخالف مشروطه است... زمان پسرش میکشتند که خراب کار است... . . . . اگر اسم و اتهامش را در نظر نگیریم چیزی عوض...
-
کوروش کبیر
شنبه 3 مهر 1389 20:05
زمانی کزروس به کورش بزرگ گفت: چرا از غنیمت های جنگی چیزی را برای خود برنمی داری و همه را به سربازانت میبخشی؟ کورش گفت: اگر غنیمت های جنگی رانمی بخشیدیم الان دارایی من چقدر بود؟! کزروس عددی را با معیار آن زمان گفت. کورش یکی از سربازانش را صدا زد و گفت برو به مردم بگو کورش برای امری به مقداری پول و طلا نیاز دارد. سرباز...
-
LARGER BAX (دستگاه توانبخشی جن.سی آقایان)
چهارشنبه 24 شهریور 1389 13:03
ببخشید من کامپیوترم به گا رفته و الان هیچ کاری نمیتونم انجام بدم و با گوشی همینجوری چرخ میزنم تو وبلاگ ها... به احتمال زیاد (اگه کامپیوترم درست نشه)فعلا تو وبلاگ آپی نخواهد شد تا مدرسه ها شروع بشه و با سینا یا شایدم هادی باز برگردیم!!! LARGER BOX الان دیگه همه شبکه ها وسط برنامشون این رو تبلیغ میکنن!!! به قول ممد مگه...
-
آپ ت.خمی
سهشنبه 16 شهریور 1389 13:48
چه روزای تخمیه... چه شبای تخمیه... چه سحر های تخمیه... چه ماه رمضون تخمیه... چه هوای تخمیه... چه حس و حال تخمیه... چه سیستم تخمیه... چه دنیای تخمیه... چه آپ تخمیه... و در آخر چه تابستون تخمیه... دیگه حالم داره از تابستون بهم میخوره...آخه چرا تابستون باید اینجوری میشد؟ تابستون بیشترتون مطمئنا همینجوری بوده! 1* 2*آهنگ...
-
حساب سر انگشتی
سهشنبه 9 شهریور 1389 23:49
1*تا موقعی که ممد عکس و از اینجور چیزا نمیذاره من جاش رو پر میکنم و با این تصاویر تخمی در خدمتتون هستم... 2*پست به این خوبی اصلا مگه چشه؟؟؟ 3*دوستان یه حساب سر انگشتی بکنن و ببینن با توجه به این سخن چند سالی باید آب خنک (!)بخورن! 4*کم کم دارم برمیگردم به همون وضعیت قبلی یعنی دارم باز میشم همون جواد اسگل 5*تا دیر نشده...
-
دلم تنگ شده واسه...
جمعه 5 شهریور 1389 14:33
با رفتن هادی از این وبلاگ البته بصورت قرضی به وبلاگ ممد من تنها شدم و وظیفه دارم تنهایی تا وقتی که دو تا شات گان به دست دیگه بیان این وبلاگ رو بچرخونم... یه پست به اندازه ی تمام دلتنگی هام... پرچم سه شات گان به دست بالا بوده,بالا هست و بالا نگه میدارمش تا وقتی که هادی و سینا برگردن... دلم تنگ شده واسه اول مهر... دلم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 2 شهریور 1389 12:52
بی طول سلام (یعنی همون با عرض سلام!) میخوام بگم باعث افتخار منه که بعنوان مدیر و یه جنگاور تو این جنگستان در کنار جنگاوران دیگر بجنگم و تا اینجا هم جنگیدم و خداوکیلی دیگه کمر واسم نمونده! ولی اینجا با اینکه immortal هست بازم سوت و کوره! نمیدونم اونایی که وب تکی دارن چی میکشن؟ شماهارو نمیدونم ولی واسه من که هست... یه...
-
یا خود خدا...
یکشنبه 31 مرداد 1389 19:23
مطمئنا بیشتر تون سریال های ماه رمضون رو میبینید و شاید هم بهترینشون هم سریال ملکوت باشه...(یه نظر شخصیه ها ) یه نکته ی مهمی هم که باعث بهتر شدن این سریال شده اتفاق های اون دنیا و شرایط انسان ها پس از مرگشونه... اما اگه اتفاق های توی این سریال درست باشه که دیگه خدا چرا اجازه ی زندگی کردن به ما داده و مستقیم میفرستادمون...
-
کلاس ملاس و بیخیال... غصه فردا رو بیخیال...
پنجشنبه 28 مرداد 1389 11:02
سلام... طبق معمول پستم طولانیه ولی ازتون میخوام همشو بخونید و اگه فعلا حوصله ندارید نخونید تا یه وقت دیگه... و البته به سوال آخرش جواب بدید... روی مبل خونتون لم دادید و لنگاتونو ( چرا سریع میری سراغ قسمت منحرف قضیه؟ ) انداختید رو میز ( عسلی یا...(بابا همونی که جلو پاتونه دیگه) ) و دارید 90 نگاه میکنید و پوست تخمه هارو...
-
طوطی های خوش گذرون
دوشنبه 25 مرداد 1389 14:27
یه روز یه خانمی برای طرح مشکلش به کلیسا رفت. اون خانم با کشیش ملاقات کرد و براش گفت:من دو طوطی ماده دارم که فوق العاده زیبا هستند. اما متاسفانه فقط یک جمله بلدند که بگویند:"ما دو تا فاحشه هستیم , میای با هم خوش بگذرونیم؟" این موضوع واقعا برای من دردسر ساز شده و آبروی مرا به خطر انداخته... از شما کمک...
-
یا صاحب الزمان...
جمعه 22 مرداد 1389 18:55
السلام علیک... رمضان، ماه نزدیکی ما به ذات مقدس خداوند، ماه پیروزی خون بر شمشیر، ماهی که در آن امام رضا (ص) و یارانش تا آخرین قطره خون جنگیدند تا ما هم اکنون آزاد باشیم و تحت سلطه آمریکای فاسد نباشیم... ماهی دلنشین ولی نه به دلنشینی گذشته... هر کی روزه بگیره دمش گرم...! حالا نکته جالب کجاس؟ اینجاس که من بدون نماز روزه...
-
منابع طبیعی!/جوانمرد باش هموطن؟!...
دوشنبه 18 مرداد 1389 11:50
این همه از بیچارگی ایران تو حفظ تاریخ و تمدن گفتیم ولی فقط این یدونه نیست که...ایران سرای بیچارگی هاست... چندروز پیش با خیال راحت نشسته بودم داشتم روزنامه همشهری میخوندم، پی بردم به این نکته که یواش یواش منابع طبیعی هم داره به فنا میره... خداحافظی همیشگی فلامینگوها از دریاچه ارومیه... جنگل های بلوط کردستان، رو به...
-
نفوذ اسرائیل در صدا سیمای جمهوری اسلامی...!
چهارشنبه 13 مرداد 1389 21:58
اخیرا از شبکه چهار سیما مستندی درباره ی زندگی میمون ها پخش گردید. در سکانسی از این مستند در حالی که مرد مجری درباره ی چگونگی زندگی میمون ها صحبت می کرد,شخصی از پشت سر وی گذشت که این شخص آلفرد رابینسون نام دارد. این آلفرد یک عمه دارد به نام پتی که در اسپانیا زندگی می کند,در همسایگی خانم پتی یک مغازه ی نانوایی وجود دارد...
-
داستان ما/ نگو تموم میشه/تلفن همراه...
شنبه 9 مرداد 1389 20:31
و باز هم Red beetl E ... بچه ها موضوع ندارن مجبورم من آپ کنم، تحمل کنید دیگه... *این پست مخصوص بکس خودمونه و اگه از سلطانها نیستی همین الآن برو پایییین و فقط ادامه مطلبو بخون که توش یه داستان نوشتم...چون از مطلب پایین هیچ چیزی متوجه نمیشی... *درمورد داستان پایین هم بگم اکثر تیکه ها مخصوص 6،5 نفر از بکس کلاسن... یعنی...
-
کشور متمدن/کی؟/کجا؟/...
یکشنبه 3 مرداد 1389 15:57
همیشه خورشید مسیرش را از افق تا افق طی میکند..، و همیشه ماه به دنبال اوست... و همیشه روزها می گذرند... بدون توجه به زندگی هایی که یکی یکی با خود می برند... هر چقدر هم تلاش کنند، هیچ موجودی نمی تواند برای همیشه از مرگ بگریزد... برای همه چیز پایانی است...(شخصیت هنری تر از من سراغ دارید؟!؟!؟ ) دورانی که حمله حیوانات وحشی...